کاهش عملکرد با کوددهی بیشتر! وقتی بازده نزولی وارد میشود
مقدمه
برای اینکه گیاهان بتوانند رشد کنند و به زندگی ادامه دهند، عوامل خاصی باید به مقدار کافی وجود داشته باشند. هوا، نور، گرما، رطوبت، بستر کشت، نیتروژن، اسید فسفریک، پتاس، آهک و غیره از جمله این عوامل هستند. این عوامل برای زندگی گیاهان ضروری هستند و برای اینکه گیاه بتواند زندگی و رشد کند، باید در حداقل مقدار مشخصی وجود داشته باشند. هنگامی که این عوامل در میزان حداقلی برای یک گیاه وجود داشته باشد، آن گیاه میتواند شروع به رشد کند. با افزایش این عوامل، رشد گیاه به همان نسبت افزایش مییابد تا زمانی که به حد بهینه برسد. وقتی عوامل فراتر از این «نقطه بهینه» افزایش مییابند، نهتنها رشد گیاه افزایش پیدا نمیکند، بلکه کاهشی میشود و پوسیدگی عملاً آغاز میشود. اینجاست که بازده نزولی خودنمایی میکند. قانون بازده نزولی به ما کمک میکند محدوده بهینه را پیدا کنیم و با استفاده بهینه از نهادهها بیشترین عملکرد ممکن را داشته باشیم.
قانون بازدهی نزولی چه میگوید؟
یک خاکشناس آلمانی به نام میچرلیخ برای تحقیق بر روی اثر عوامل مختلف بر رشد گیاه با محدودکردن یک عامل و تأمین سایر عوامل در حد نرمال متوجه شد رشد گیاه متناسب با عامل محدود شده کاهش مییابد. شاید این موضوع بدیهی به نظر برسد؛ اما میچرلیخ دریافت با افزایش عامل محدود شده، رشد گیاه با یک نسبت ثابت و بهصورت خطی افزایش پیدا نمیکند. او این موضوع را بازده نزولی نامید. بر طبق قانون بازده نزولی، با افزایش عامل کمبود، نرخ افزایش رشد گیاه ابتدا افزایشی بوده و پس از یک نقطه معین، در صورت ثابت ماندن سایر متغیرها نمیتواند به افزایش خود ادامه دهد. در واقع نمودار رشد گیاه با افزایش عامل کمبود بهصورت منحنی بوده و بر خلاف تصور اولیه نموداری خطی نیست. نمودار بازده نزولی میچرلیخ ابتدا افزایشی بوده، سپس در یک محدود ثابت شده و پس از آن کاهشی میشود.
برای تفسیر این نمودار به مثال زیر توجه کنید. فرض کنید با انجام آزمایش خاک متوجه شدهاید عنصر فسفر در زمین شما کمتر از حد موردنیاز برای پرورش محصولتان است و کارشناسان برای رفع این مشکل استفاده از کودهای فسفر بالا را پیشنهاد میکنند.
بر طبق قانون بازده نزولی تا حد مشخصی اضافهکردن کود موردنظر میتواند به افزایش عملکرد محصول بینجامد. اما از مقداری بیشتر نهتنها عملکرد افزایش پیدا نمیکند، بلکه ممکن است باعث افزایش بیش از حد فسفر و آسیب به محصول شود؛ لذا تنظیم مقدار دقیق کود مصرفی اهمیت زیادی دارد و همیشه بیشتر استفادهکردن به معنای افزایش عملکرد نیست.
یک مثال دیگر میتواند در حوزه تعداد نیروی کار باشد. کشاورزان معمولاً سطح محدودی از زمین دارند که میتوانند تعداد نامحدودی کارگر را برای افزایش محصول به آن اضافه کنند. بااینحال، نقطهای وجود دارد که در آن اضافهکردن یک کارگر نهتنها باعث افزایش راندمان نمیشود، بلکه راندمان را کاهش میدهد؛ بنابراین تعداد مشخصی کارگر در هر هکتار برای دستیابی به راندمان حداکثری باتوجه به سطح مدیریتی مزرعه باید انتخاب شود. با اضافه کردن هر کارگر مضاف بر این تعداد، وظایف دچار تداخل شده و راندمان در عین افزایش هزینه دستمزدها کمتر میشود. در این مرحله، قانون بازده نزولی وضع شده است و مزرعه نسبت به قبل از استخدام کارگر اضافی، کارایی کمتری دارد.
این اصطلاح در زبان عامیانه نیز معنای رایجی دارد. هر چه انسان از چیزی بیشتر استفاده کند، ارزش کمتری از آن دریافت میکند. یک مثال از این بحث عامیانه میتواند یک غذای خاص باشد که در آن هر چه فرد بیشتر از آن غذا داشته باشد، لذت کمتری از خوردن آن میبرد. بااینحال این پرسش مطرح میشود که حد بهینه کجاست؟
نتیجه مطلوب
نتیجه بهینه که گاهی اوقات بهعنوان سطح بهینه از آن یاد میشود، نرخ تولید ایدهآل است که در آن حداکثر مقدار خروجی در هر واحد ورودی ممکن است.
نتیجه بهینه نقطهای در هر سیستم تولیدی است که در آن افزایش مقادیر یک نهاده درحالیکه همه ورودیهای دیگر ثابت نگه داشته میشود شروع به افزایش تولید با نرخ کاهشی میکند. پس از رسیدن به نتیجه بهینه، بازده کاهشی ایجاد میشود و تنها راه برای حفظ دستاوردهای خروجی قبلی، افزایش اندازه کل سیستم است.
عبارت نتیجه بهینه بیانگر این واقعیت است که تمام عناصر یک سیستم در اوج بازدهی کار میکنند. بهعنوانمثال، در یک خط تولید، نتیجه بهینه نقطهای است که خط در اوج عملکرد کار میکند و افزودن کارگران بازده تولید را افزایش نمیدهد، اما نسبت سود بهازای هر کارگر را کاهش میدهد.
برای تعریف نتیجه مطلوب، یک سازمان باید منبعی را که قصد افزایش آن را دارد، مانند تعداد کارگران در هر هکتار را تعریف کند. در مرحله بعد، هزینه کل تولید خروجی یا محصول موردنظر را تعریف کند.
سه حالت نتیجه مطلوب
سه حالت زیر معمولاً با نتیجه مطلوب مرتبط هستند.
- زیر بهینه: زمانی که یک سیستم تحت اوج عملکرد خود کار میکند و سطوح خروجی کمتر از بهینه تولید میکند، سیستم در حالت زیر بهینه قرار دارد. در این حالت از حداکثر ظرفیت تولید استفاده نمیشود.
- بهینه: زمانی که یک سیستم در اوج عملکرد و سطوح خروجی خود کار میکند در حالت بهینه قرار دارد. در این حالت تمام عناصر در تولید در حداکثر استفاده هستند. سازمانی که در این حالت فعالیت میکند، سود خود را به حداکثر میرساند.
- کاهش بهرهوری نهایی: زمانی که یک سیستم فراتر از حالت بهینه حداکثر شده خود عمل میکند دچار کاهش بهرهوری نهایی شده است. سازمانی که در این سطح فعالیت میکند، خروجی بالقوه خود را کاهش میدهد و به بیان دیگر نهادهها را به هدر میدهد.
پس بهترین گزینه تخصیص سرمایه و سایر منابع بهگونهای است که سیستم در حالت بهینه فعالیت کند و از ورودیها حداکثر خروجی به دست آید. این به معنای حداکثرسازی سود و استفاده بهینه از منابع خواهد بود.